آشنایی با انواع مقالات
پژوهش برتر: خواندن مقاله برای دانشجویانی که اولین باز میخواهند یک مقاله را بخوانند، کار بسیار دشواری به نظر می رسد. اما دانستن برخی اصول و نکات، خواندن مقاله را برای آنها آسان خواهد کرد.
شاید وقتی برای اولین بار یک مقاله انگلیسی را در دست گرفتید، با سوالات زیادی روبرو شدید.
از کجا شروع به خواندن کنم؟
کجای مقاله مهم است؟
اصلا مقاله ای که در دست دارم به درد من میخورد یا نه؟
اما مهارت خواندن یک مقاله علمی نیز مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین و تکرار دارد. پس از خواندن چند مقاله علمی مطمئنا مهارت بیشتری کسب میکنید، اما در هر کاری رعایت یک سری نکات و استفاده از تجربیات دیگرانی که این راه را رفتند به شما در پیش بردن کارهایتان بسیار کمک میکند. بسته به هدفی که از خواندن یک مقاله علمی دارید ( برای نوشتن بخش مقدمه پایان نامه، برای ارائه یک سمیناv کلاسی، برای نوشتن یک مقاله مروری و …) می تواند تعیین کند که از کجای مقاله شروع به خاند کنید و چه قسمت هایی از مقاله برای شما بیشتر مفید خواهد بود. در اینجا نظرات محققین برتر رشتههای مختلف دنیا را در رابطه با خواندن مقاله علمی برایتان قرار داده ایم. مطمئنا برایتان جالب خواهد بود که بدانید هر کدام از آنها دیدگاه های متفاوتی در خصوص خواندن مقاله دارند.
دیدگاه اول: با خواندن چکیده مقاله شروع میکنم. سپس نگاهی به مقدمه میاندازم و شکلها را میبینم. سعی میکنیم یکی دو شکل اصلی را شناسایی کنم و کاملا بفهمم این شکلها چه چیزی شرح میدهند. سپس خلاصه/نتیجهگیری را میخوانم. تنها بعد از انجام این کارها سراغ جزئی خواندن میروم و به دنبال پاسخ سؤالات و ابهاماتی که دارم میگردم.
دیدگاه دوم: از چکیده مقاله و نتیجهگیری شروع میکنم، سعی میکنم مقصود کلی مقاله را بفهمم. خواندن نتیجهگیری کمک میکند تا اهداف خلاصه شدهای که در چکیده بیان شده را بهتر درک کنم و همینطور بدانم که آیا این مقاله به درد من میخورد یا نه. همیشه به تصاویر و شکلها نگاهی میاندازم این کار موجب میشود تا برای خواندن مقاله هیجان داشته باشم. سپس مقاله را از اول تا آخر میخوانم.
برای ماهر شدن در خواندن مقاله ابتدا باید بدانید که دنبال چه نوع اطلاعاتی هستید و بر این نوع اطلاعات تمرکز کنید. با این کار میتوانید نتایجی که دنبالش هستید با نتایج مقالهای که دارید میخوانید مقایسه کنید و همینطور کمکتان میکند تا متن را تجزیه و تحلیل کنید و با استفاده از دادههایی که جدید منتشر شده، مقاله را توسعه دهید. چک کردن لیستهای استناد به شما کمک میکند تا منابع مرتبط دیگری که به کارتان میآید پیدا کنید و با شیوهی گردآوری مطالب نیز بیشتر آشنا شوید.
دیدگاه سوم: اگر هدفم به دست آوردن نکات اصلی باشد چکیده را میخوانم شکلها را میبینم و نگاهی به نکات مهم بحث میاندازم. به نظر من شکلها مهمترین بخش یک مقاله هستند چون متن و چکیده مقاله ممکن است برای قابل پذیرش کردن گفتههای مقاله دستکاری شده باشند.
اگر بخواهم مقاله را دقیقتر بررسی کنم معمولا تمام مقاله و سپس نوشتههای قبلی در رابطه با این موضوع میخوانم. اگر پس از یک جمله مخصوصا جملهای که برایم جالب و بحث برانگیز باشد و در کنارش مقالهای ارجاع شده نیز آورده شده باشد، نگاهی به بالا میاندازم و از خود میپرسم آیا نیاز به جزئیات بیشتری دارم و آیا مخزنی از دادهها دارم که بتوانم مقاله ارجاع شده را پیدا کنم.
سپس اگر تحقیق نویسنده شبیه به تحقیقم بود، بررسی میکنم که آیا دادههای مرتبط ما با هم تطابق دارند یا خیر. اگر تطابق داشت به این فکر میکنم که چرا آنها با هم تطابق دارند. علاوه بر این فکر میکنم که اگر من از روش کار مقاله او استفاده کنم برای مدلهای ما چه اتفاقی میافتد و اینکه چه چیزی میتوانم از نوشته او یاد بگیرم. گاهی اوقات باید توجه کنید که چرا مؤلفان تصمیم گرفتند از یک روش خاص برای امتحان آزمودنیها استفاده کنند. آیا مولفان از یک آزمایش مبهم به جای آزمون معمولی استفاده کردهاند، و چرا این کار را کردهاند؟
دیدگاه چهارم: از عنوان و چکیده شروع میکنم. این کار موجب میشود تا به راحتی بفهمم که این مقاله از مقالات مورد علاقه من هست و آیا میتوام آن را بفهمم یا خیر. پس از آن سراغ مقدمه میروم و سعی میکنم سؤالات مطرح شده را درک کنم و از آنجا سراغ شکلها و جدولها میروم تا احساس خوبی از دادهها و مقاله بگیرم. سپس قسمت بحث را میخوانم تا بدانم که چطور این مقاله با قالب کلی دانش متناسب میشود.
به محدودیتهای بیانشده و استنتاج درست، توجه میکنم. بعضیها سعی میکنند ادعاهایشان را بیشتر از بقیه کش دهند، این برای من میتواند یک علامت هشدار باشد. همچنین کاملا بررسی میکنم که فرضیهها به درستی آزموده شده باشند.
همچنان که دارم به عمق استدالالها، اشکال و بحث میروم، به این فکر میکنم که کدام بخش از مقاله هیجانانگیز و جدید است کدام بخش منطق و کدام زیستی است و از کدام بخشها پشتیبانیهای بیشتری در مقاله شده است. همچنین به بخشهایی که متناسب با فرضیه و سوالات از پیش تعریف شده من هستند توجه میکنم.
دیدگاه پنجم: استراتژی خواندن من بستگی به مقاله دارد. بعضی اوقات در آغاز نگاهی به کل متن میاندازم تا ببینم چه مقدار ممکن است مرتبط باشد. اگر دیدم مقاله مستقیم به کارم میآید دقیق کل مقاله را میخوانم، اما همیشه سعی میکنم ابتدا سراغ تصاویر و اشکال مرتبط بروم سپس اطلاعات مرتبط با آن در نتیجهگیری و بحث را میخوانم.
همچنین همیشه چک میکنم که آیا ارجاعی مورد علاقه من در مقاله وجود دارد. گاهی اوقات کنجکاو هستم که ببینم به چه کسانی در این زمینه استناد شده و البته بیشتر از آن توجه میکنم به چه کسانی استناد نشده است. بدین شکل متوجه میشوم که مؤلفان چه جنبههایی از تحقیق را نادیده گرفتند.
اغلب اشکال تکمیلی را مییابم که واقعا کنجکاویهای بیشتر و نتایج جالب ارائه میدهند. مخصوصا اگر نتایج مرتبط با بخشی باشد که مؤلفان به آن اشاره نکردهاند و یا به طور مبهم و غیر مفید و کلی بیان کردند.
دیدگاه ششم: وقتی شروع به خواندن مقالات میکنم، به جای اینکه چشمانم را روی کوهی از نوشتهها بگذارم و بعد فراموش کنم نکات خوبی که در مقاله وجود دارد یادداشت میکنم. برای مثال هنگامی که اطلاعات پس زمینه میخوانم، جملات مفید مربوط به یک حوزه علمی را در یک فایل وُرد مینویسم و برای موضوعهای جدید و موضوعهایی که درباره آن سؤال دارم کامنت میگذارم. در آینده فقط لازم است تا فایل وُرد به جای خواندن دوباره مقالات بخوانم.
به همین ترتیب وقتی میخواهم تجسم کنم که چگونه آزمایشی انجام شده است در اکسل جدولی درست میکنم و خلاصه اطلاعات انواع تیمهای تحقیقاتی در مورد یک آزمایش خاص را در آن قرار میدهم.
دیدگاه هفتم: معمولا با چکیده شروع میکنم چون تصویر کلی از آنچه باید مطالعه کنم به من میدهد. سپس تمام مقاله غیر از بخش «روشها» را میخوانم. اگر نتوانسم نتایج را بفهمم یا شیوه آزمون فرضیه برایم نا آشنا بود آنوقت روشها را میخوانم.
بخشهای روشها و نتایج به شما کمک میکنند تا بدانید که مقاله چقدر از دقت علمی برخوردار است. همیشه در مورد انواع آزمونها فکر کنید و از خودتان بپرسید که آیا این آزمون میتواند به سؤالات مطرح شده پاسخ دهد. مطمئن شوید که مؤلفان شواهد و اطلاعات کافی فراهم آوردهاند. گاهی اوقات نتیجهگیری مبنی بر تعداد محدودی نمونههاست که از اهمیت آزمون میکاهد.
دوست دارم مقاله را پرینت بگیرم و نکاتت مرتبطتر برجسته کنم، بدین شکل با نگاهی اجمالی تمام نکات مهم به خاطر میآورم. نکات مرتبطتر آنهایی هستند که تفکر شما در مورد موضوع تحقیقتان عوض میکنند یا به شما راهنماییها و ایدههای جدیدی میدهند.
دیدگاه هشتم: آنچه برای خواندن انتخاب میکنم به حوزه تحقیقم، علاقه و پربحث بودن موضوع بستگی دارد. چون این موضوعها روش انجام کارهای علمی و روانشناسی ما را به صورت گسترده در مسیری جدید جهت میدهند. اغلب آنچه از مقالات میخواهم به دست بیاورم روششناسی، طراحی آزمون و تحلیلهای آماری است. برای من مهمترین بخش مقاله اول روشها و بعد نتایج است.
جالب است بدانید مقدمه مقاله، چیزی است که مؤلفان فکر میکنند انجام دادهاند و بحثها چیزی است که مولفان فکر میکنند نتیجه کارشان است. اگر به خوبی با حوزه موضوعی آشنا باشم این دو بخش را نمیخوانم، چون این بخشها مفاهیم پایه و روش فکر کردن در مورد نتایج و روشها را انعکاس میدهند. اما اگر به خوبی با حوزه موضوعی آشنایی نداشتم، ابتدا این بخشها را با دقت میخوانم و سپس اطلاعات بیشتری در رابطه با فرضیات و توضیحات این حوزه موضوعی تهیه میکنم.
دیدگاه نهم: تقریبا همیشه ابتدا چکیده را میخوانم. اگر دیدم چکیده مرا قانع کرد که مقاله برایم مفید است شروع به خواندن ادامه مقاله میکنم. اگر با موضوع آشنایی خوبی داشتم نگاهی سریع به مقدمه میاندازم و پاراگرافهای پایانی را میخوانم تا ببینم که سؤالات مطرح شده در مقاله را میدانم یا نه. سپس نگاهی به تصاویر و جدولها میاندازم و بعد از آن نتایج و بعد بحثها را میخوانم.
اگر با موضوع آشنایی خوبی نداشتم مقدمه را دقیقتر میخوانم و اطلاعات اظافی دیگری در مورد موضوع به دست میآورم پس از آن نگاهی به شکلها و جدولها میاندازم و بعد نتایج را میخوانم.
دیدگاه دهم: مهم است که در هنگام خواندن مقالات میانبرهایی داشته باشید تا به کارهای دیگرتان مثل نوشتن، انجام تحقیق، رسیدگی به جلسات، آموزش و دستهبندی کردن مقالات برسید. در ابتدای دوران دانشجویی دکتری نتایج و روشهای مقالات ژورنالهای علمی و فصلهای کتابها را میخواندم.
در طی خواندن مقاله، اگر چیزی را متوجه نشدم، چکار کنم؟
تمایل دارم آنلاین مطالعه کنم و اگر با چیز نا آشنایی برخورد کردم در وب جستجو می کنم.
اگر این چیزهای نا آشنا زیاد نباشند آنها را یادداشت میکنم و بعد بررسیشان میکنم. اگر پردازش و فهمیدن کل مقاله را مختل کردند مقالات مروری و کتابهای درسی را مطالعه میکنم تا اطلاعات لازم به دست بیاورم.
اصطلاحات تخصصی و اختصاری زیادی در یک حوزه موضوعی خاص وجود دارد تلاش نمیکنم به آب بزنم و همه این جزئیات را یاد بگیرم مگر اینکه به تحقیقم ربط داشته باشد. اما همیشه تلاش میکنم روشهای استفاده شده را بفهمم.
معمولا فورا باز میایستم و به عبارتی که نمیدانم خیره میشوم شاید ادامه خواندن بدون فهمیدن عبارت کلیدی خاص بیمعنی باشد. گرچه ممکن است کمی برعکس نتیجه دهد، من اغلب وارد این چاله تاریک میشوم و سعی میکنم با پیدا کردن مفهوم مقاله از این چاله بالا بیایم. (ایکس چیست؟ ایکس چیزی است که وای را تحت تاثیر قرار میدهد پس وای چیست؟ … ). این سرگرمی جالب برای یادگیری چیزهای مرتبط به هم است، اما ممکن است توجه شما را از کار اصلیتان دور کند.
گاهی وقتها عبارتهای ناآشنا مربوط به آزمون و محل آزمودنیهاست، در اینجور مواقع از خودم میپرسم «مؤلف به چه سؤالاتی میخواهد پاسخ دهد؟» و بعد بررسی میکنم که آیا مؤلف موفق بوده یا نه.
بستگی دارد که عبارتهای نا آشنا مرا چه اندازه از درک موضوع اصلی باز میدارد. معمولا در دفعه اول خواندن نمیتوان همه جزئیات همه بخشها را فهمید. اگر بخشهای نا آشنا برایم مهم باشند. از همکارانم کمک میگیرم و یا حتی با نویسنده مقاله تماس میگیرم. مراجعه به منبع اصلی برای به دست آوردن اطلاعات آخرین راه است، چون زمان محدود است و همکاریها و تماسهای شخصی برای حل مشکل خاص میتوانند کارآتر باشند.
بعضی اوقات شما با تمام کردن خواندن مقاله معنای عبارتهای نا آشنا را میفهمید. اگر ادامه دادن سخت است دست از خواندن بکشید و اطلاعات تکمیلی را به دست بیاورید. این کار معمولا روشی خوبی برای ادامه دادن است. اگر مقاله بسیار متراکم باشد ممکن است نیاز باشد چندین بار بخوانید تا مقاله را کامل بفهمید.
از خودم میپرسم «آیا برای به دست آوردن آنچه از این مقاله میخواهم نیاز است معنی کلمات نا آشنا را بدانم؟» اخیرا مقالههای خارج از حوزه تخصصیم میخوانم و به چیزی بیشتر از یک دانش سطحی از آنها نیاز ندارم. اگر کاری نتوانم با مقاله انجام دهم مگر اینکه آن را دقیق بفهمم تحقیقات پیشزمینهای بیشتری انجام میدهم.
اخیرا مقالات خارح از حوزه تخصصیم که پر از کلمات نا آشنا است میخوانم. در بعضی موارد اطلاعات مستقیم از جدولها و شکلهای درون مقاله به دست میآورم. در موارد دیگر عبارت نا آشنا را در گوگل جستجو میکنم یا برای درک بهتر عبارات به منبع استناد شده مراجعه میکنم. گاهی اوقات مقالهای به قدری نامفهوم است که دردسر خواندنش را به خودم نمیدهم.
با مقاله هایی که خیلی طولانی هستند، چگونه کنار بیاییم؟
اگر مقاله مرتبط با مسئلهای که در پی حلش هستم باشد مطمئن باشید چیزهایی در این مقاله است که نمیفهمم. این گیجی تهدید نیست بلکه فرصت است. نادان نیستم و باید کمتر نادان باشم. این مقاله به من کمک میکند.
اما بعضی مقالات به قدری بد نوشته شدهاند که ارزش وقتگذاری ندارند. مطمئنا افراد دیگری این موضوع را شیواتر و بهتر نوشتهاند که خالی از غلطهای املایی و نگارشی است.
اگر مقاله ای در حوزهی تخصصی شما نباشد و همینطور طولانی و پر از کلمات نا آشنا باشد. در چنین مواقعی مقاله را به چند قسمت تقسیم کنید و هر روز قسمتی را بخوانید. برای مقالات بسیار مشکل می توانید از اساتید و دوستان خود کمک بگیرید.
باید بدانید که بعضی مقالات در طی چند سال توسط دستهای از دانشمندان نوشته شده است. پس اینکه همه مقاله در یکی دو ساعت فهمیده شود دور از ذهن است.
منبع:www.isipaper.org
آخرین نظرات